20 ماهگی رها جیکر و کارهایش
این روزها خودم دیگه رها رو به مهد می بر م و خاله فاطی اش میره می گیرش ، فکر نمی کردم اینقدر زود به مهد عادت کنه ، صبح که می خوام ببرمش بهش اطمینان می دم که دنبالش میام و رها میگه باشه ، آخ قربون این دختر فهمیده ام برم من وقتی به مهد می رسیم دستشو به سمت مربی اش باز می کنه البته با گریه ولی 5 دقیقه بعد که من رفتم ساکت می شه ، هنوز خیلی جا داره که آشنا بشه ، طفلی 5 روزه که رفته ، مربی اش میگه فقط به من می چسبه و از بغلم پاین نمی یاد ، اون میگه کم کم خوب می شه ، خدا کنه حالا یکم از کارهاو شیرین زبونیاش بگم که دل همه رو برده شب که می خواد بخوابه ، شب بخیر میگه ( البته خونه دیگه خاموشی زده میشه و همه باید بخوابن) وقتی لباس نو تنش می کنم ...
نویسنده :
مامان
9:57